معنی گنجه گج - جستجوی لغت در جدول جو
گنجه گج
آدم کم عقل
ادامه...
آدم کم عقل
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گنجه ای
(گَ جَ /جِ)
منسوب به گنجه. رجوع به گنجوی شود
ادامه...
منسوب به گنجه. رجوع به گنجوی شود
لغت نامه دهخدا
گنده گو
(چَنَ / نِ زَ)
در تداول عامه، آنکه سخنان بزرگتر از حد خود زند. آنکه اندازۀ خود در سخن گفتن نگاه ندارد
ادامه...
در تداول عامه، آنکه سخنان بزرگتر از حد خود زند. آنکه اندازۀ خود در سخن گفتن نگاه ندارد
لغت نامه دهخدا
گنه گو
(گِ نِ گُ)
هانری د (1609- 1676 میلادی). مستوفی و وزیر دادگستری لوئی چهاردهم
ادامه...
هانری دُ (1609- 1676 میلادی). مستوفی و وزیر دادگستری لوئی چهاردهم
لغت نامه دهخدا
تصویر گنجه یی
گنجه یی
منسوب به گنجه از مردم گنجه گنجه یی: نظامی گنجوی
ادامه...
منسوب به گنجه از مردم گنجه گنجه یی: نظامی گنجوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گنده گو
گنده گو
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
ادامه...
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
گنج وج
یابنده ی گنج، کسی که گنج و عتیقه را جستجو کند
ادامه...
یابنده ی گنج، کسی که گنج و عتیقه را جستجو کند
فرهنگ گویش مازندرانی